شمال ما: “مصطفی اندرز آلیانی” اولین شهید ارتش در اولین روزهای جنگ است که اول مهر ماه سال ۵۹ در منطقه سر پل ذهاب گرفتار دشمن بعثی شده و پس از مجروح شدن در بیمارستان بمباران و به شهادت میرسد.
در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ مصادف با۳۱ شهریور ۱۳۵۹، درگیریهای پراکنده مرزی دو کشور با یورش همزمان نیروی هوایی عراق به ۱۰فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد.
جنگ عراق با ایران که در ایران با نامهای «دفاع مقدس»، «جنگ تحمیلی» و «جنگ هشتساله» و نزد اعراب با نامهای «قادسیه صدام» و «جنگ اول خلیج» شناخته میشود، طولانیترین نبرد کلاسیک در قرن بیستم و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود. جنگی که در نهایت پس از حدود هشت سال در مرداد ۱۳۶۷ با قبول آتشبس از سوی دو طرف و پس از به جا گذاشتن یک میلیون نفر تلفات و یک هزار و ۱۹۰ میلیارد دلار خسارات به دو کشور خاتمه یافت.
در این جنگ ارتش عراق به طور گسترده از جنگافزارهای شیمیایی علیه کردهای عراقی و مردم و نظامیان ایران استفاده کرد.
زندگی اولین شهید گیلان در آغازین روزهای جنگ
سال ۱۳۳۹ در روستای تَنفرود آلیان از توابع شهرستان فومن بود که خداوند گهواره کودکی را تکان داد تا سالها بعد مصداق روشن کلام امام روح الله بشود که فرمود: “یاران من همان کودکانی هستند که امروز در گهوارهها خوابیده اند”
به نوجوانی که رسید مادر جوانش مبتلا به سرطان شد. مصطفی نمیتوانست درد کشیدن مادر را ببیند و هر وقت که حال مادر بد میشد به کوه پناه میبرد.
اهالی محل و مسجدیها هنوز سینه زدنهایش را در ماه محرم بیاد دارند.
سال دوم راهنمایی بود که حس کرد تحصیل او و برادر بزرگترش به خانواده فشار مضاعف میآورد و از آنجا که میخواست برادرش که در دبیرستان تحصیل میکرد، راحتتر و با مشکلات و مشقت کمتری درسش را ادامه بدهد خود از ادامه تحصیل دست کشید و به دنبال کار، راهی تهران شد.
در یک رستوران به کار مشغول شد. تقریباً یک سال از کار کردنش در تهران میگذشت که مادر ۳۹ سالهاش به دلیل پیشرفت بیماری در سال ۵۳ فوت کرد.
۱۶ ـ ۱۷ ساله بود که جریانات انقلاب پیش آمد و او را که در تهران کار میکرد، به سمت راهپیمایی و تظاهرات برعلیه رژیم کشاند. در مسجد پای منبر وعاظ هم مینشست.
باید بروم، نیروهای آموزش دیده کماند
یک سال بعد از پیروزی انقلاب بود که برای رفتن به سربازی و خدمت به نظام اقدام کرد. همزمان با برادر دو قلویش رهسپار خدمت شد. برادرش مرسل به تهران و مصطفی به خراسان اعزام شدند.
مصطفی بعد از اتمام ۴ ماه دوره آموزشی به خانه بر نگشت و همچنان آنجا باقی ماند. سرباز ۱۱ ماه خدمت بود که به دلیل رضایت فرماندهاش از او یک ماه مرخصی تشویقی گرفت، ۱۵ روز از مرخصیاش باقی بود که جنگ تحمیلی شروع و او هم رهسپار منطقه شد.
با توجه به اینکه هنوز ۱۵ روز از مرخصیاش باقی مانده، خانواده از رفتنش ممانعت میکنند اما جواب میدهد: “باید بروم. نیروهای آموزش دیده کماند. جنگ به ما احتیاج دارد”
در هفته آغازین جنگ تحمیلی بود که به همراه تعدادی از همرزمانش در منطقه سر پل ذهاب گرفتار دشمن بعثی میشوند. مصطفی تیر میخورد و مجروح میشود. اول مهر ماه ۵۹ بود که او را به بیمارستان منتقل میکنند. در همان شب بیمارستان سر پل ذهاب به وسیله دشمن بمباران میشود و حتی از اجساد شهدا چیزی باقی نمیماند و همه پیکرهای مطهر شهدا میسوزد.
پیکرهای سوخته شده شهدا شش روز همانجا میماند و بعد از شش روز رزمندگان آنجا حضور پیدا کرده و اجساد شهدا را به عقب منتقل میکنند.
غروب روز بیستم مهر به پدرش خبر میدهند که جنازه چند شهید در سرد خانه یبیمارستان حمایت مادران رشت است. بروید و جنازه پسرتان را شناسایی کنید. پدر و برادر پیکر تمام سوخته مصطفی را میبینند و از روی دندان نیش او را میشناسند.
با هماهنگی سپاه صومعه سرا پیکر آن عزیز شهید به صومعه سرا منتقل و ۲۱ مهر در یک تشییع بسیار باشکوه با همان لباس خدمت به خاک سپرده میشود و به این نحو در صدر دفتر شهدای سال دفاع مقدس گیلان نام مصطفی به عنوان اولین شهید ارتشی گیلان نقش بست.
نقش گیلان در دفاع مقدس
با توجه به اینکه استان گیلان هشت هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است، که از این تعداد، هفت هزار و ۳۰۰ شهید به طور رسمی ثبت شده و بقیه شهدای گمنام هستند نشان از حضور حماسی مردم این خطه در دوران دفاع مقدس است. بیش از یکصد هزار رزمنده گیلانی در دوران دفاع مقدس به جبههها اعزام شدند، که در نهایت ۲۱ هزار و ۲۲۹ جانباز و ۲ هزار و ۶۲۴ آزاده تقدیم انقلاب اسلامی شد.
با توجه به اینکه شهدای ارتش در گیلان سه هزار و ۷۷۲ شهید و یکهزار و ۲۳۲ شهید نیز متعلق به سپاه و یکهزار و ۶۵۰ شهید متعلق به بسیج هستند، تعداد شهدای نیروی انتظامی ۶۵ شهید و شهدای جهاد کشاورزی گیلان ۷۱ شهید و اهل تسنن گیلان نیز ۱۴۹ شهید تقدیم انقلاب اسلامی کردند که همگی اینها گواه بر این است که ملت ایران خالصانه جان بر کف در عرصه حاضر و تن به ذلت ندادند.
منبع: شبستان
دیدگاهتان را بنویسید