عماد ثروتی، معمار و مدرس دانشگاه:



شمال ما: عماد ثروتی، معمار و مدرس دانشگاه، در پنل «بحران؛ وضعیت؟» بیست‌ و دومین اجلاس سازندگان، توسعه‌گران و طراحان کشور، ۲۲ آبان ۱۴۰۴، رشت:

بحران‌های اجتماعی، فرهنگی و محیطی گیلان، بیش از هر زمان دیگری، ضرورت بازنگری در نحوه تعامل انسان با محیط و بافت شهری را نشان می‌دهند. بحران، نه یک حادثه گذرا، بلکه وضعیت پایدار و ملموس است که از گسست‌های نهادی، اجتماعی و زیست‌محیطی ناشی می‌شود. انکار آن، نه تنها کمکی نمی‌کند، بلکه پیامدهای اجتماعی و فرهنگی را تشدید می‌کند. پذیرش بحران نخستین گام در مسیر طراحی راهکارهای عملی و پایدار محسوب می‌شود.

پنل «بحران؛ وضعیت؟» با رویکرد انتقادی برگزار شد تا بر حس تعلق به عنوان محور بازسازی تمرکز شود. بحران گیلان تنها تیتر خبری نیست؛ تجربه زیسته مردم است: از زخم قدیمی سراوان تا بیماری‌های پوستی و گوارشی، از کودکانی که در بیمارستان ۱۷ شهریور با سرطان می‌جنگند و موج بی رحم سرطان تا شهرهایی که با شتاب بی‌منطق توسعه یافته‌اند. پذیرش این واقعیت، نخستین شرط مسئولیت‌پذیری و آغاز طراحی راهکار است.

حس تعلق، پیوندی عاطفی و شناختی میان انسان و مکان است؛ توانایی تجربه فضا به عنوان بخشی از خود و ارتقای هویت فردی و جمعی. مطالعات روان‌شناسی محیط و شهرسازی پایدار نشان می‌دهند که فقدان تعلق پیامدهای گسترده‌ای در حوزه سلامت روانی، انسجام اجتماعی و کیفیت فضاهای شهری دارد.

.

.

بحران‌های کلیدی کاهش حس تعلق در گیلان

۱. گسست کالبدی و عملکردی بافت شهری

تخریب بافت‌های تاریخی، تغییرات کاربری نامتناسب و فقدان هویت بصری محلات موجب از بین رفتن نشانه‌های هویتی و حافظه جمعی شده است. مطالعات شهرسازی نشان می‌دهند که پیوستگی کالبدی و معناشناسی فضایی، عامل اصلی تقویت تعلق و هویت محلی است.

۲. ضعف نهادهای حرفه‌ای و حمایتی

سازمان نظام مهندسی ساختمان و سایر نهادهای حرفه‌ای، علی‌رغم نقش قانونی و نظارتی، در بازتولید مشروعیت و ایجاد فرصت‌های خلاقانه ناکام بوده‌اند. این ضعف نهادی باعث وابستگی معماران به سرمایه‌گذاران خارجی شده و حس تعلق حرفه‌ای مستقل را تضعیف کرده است.

۳. فقدان تعامل بوم‌شناختی با محیط طبیعی

کاهش تعامل با طبیعت، تخریب تنوع زیستی و فقدان فضاهای سبز و باز نه تنها کیفیت زندگی را پایین آورده، بلکه تجربه مکان را محدود کرده و ارتباط انسان-مکان را تضعیف می‌کند. مطالعات معماری پایدار نشان می‌دهند که طراحی همساز با اقلیم و طبیعت، عامل اصلی تقویت تعلق و ماندگاری شهری است.

.

.

ظرفیت بازسازی: قلب تعلق همچنان می‌تپد

با وجود همه بحران‌ها، حس تعلق در گیلان هنوز زنده است؛ در تجربه مشترک مردم، حافظه محلات، فرهنگ شفاهی و هر کسی که این سرزمین را زیسته است. بازگرداندن تعلق نیازمند اقدام عملی است، نه شعار.

راهکارهای عملی بازسازی تعلق

راهکار نخست: بازگشت به برنامه‌ریزی بومی و مبتنی بر واقعیت

برنامه‌ریزی شهری باید نه از بالا به پایین (رویکرد نیازمبنا)، نه صرفاً مبتنی بر سرمایه‌گذاری کور، بلکه با مشارکت واقعی مردم و متخصصان (رویکرد دارایی‌مبنا) انجام شود. هر شهر و هر محله باید نسخه‌ای واقعی و قابل اجرا داشته باشد.

راهکار دوم: بازآفرینی فضاهای عمومی

پارک‌ها، میدان‌ها، پیاده‌راه‌ها و فضاهای جمعی باید دوباره به صحنه تجربه مشترک تبدیل شوند. تعلق در خیابان، در میدان و در تعامل با دیگران شکل می‌گیرد، نه در سندها.

راهکار سوم: توقف تولید فضاهای بی‌هویت

معماری و شهرسازی گیلان باید از تقلید کور رها شود. اقلیم، تاریخ، فرهنگ و حافظه محلی باید به لایه طراحی بازگردند تا فضاها معنا و هویت پیدا کنند.

راهکار چهارم: بازسازی اعتماد نهادی

بدون اعتماد، تعلق شکل نمی‌گیرد. اعتماد از شفافیت نهادی، پاسخگویی و مشارکت واقعی شهروندان آغاز می‌شود و چرخه بازتولید تعلق را فعال می‌کند.

جمع‌بندی

بحران در گیلان واقعی است، اما ظرفیت بازسازی تعلق نیز به همان اندازه واقعی است. پذیرش بحران، فهم تعلق و برنامه‌ریزی برای آن، مسیر خروج از وضعیت کنونی و رسیدن به ماندگاری را هموار می‌سازد. تعلق تنها یک احساس نیست؛ بلکه کلید عملی بازسازی شهر، هویت و جامعه است. اکنون زمان آن است که با بازگرداندن تعلق، شهر و هویت گیلان را دوباره بسازیم.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *