شمال ما؛
صبح زود است. در یکی از روستاهای لاهیجان، پیرزن و پیرمردی در ایوان خانه گِلیشان نشستهاند و چای خشکِ دستساز خود را در قوطیهای حلبی آماده میکنند. پیرزن با لهجه شیرین گیلکی شروع میکند به معرفی محصول چای. نوهشان با موبایل از کارشان فیلم میگیرد و در صفحه اینستاگرام خانواده مینویسد: «چای دستچین و دستساز لاهیجان، از دل زمین تا فنجان شما».
چند کیلومتر آنسوتر، مرد کشاورزی در کنار همسرش میان کیسههای بادام برشته ایستاده است. با هیجان از محصول «بادام اصل مزارع آستانه» میگوید و با لبخند قوطی کره بادام زمینی را رو به دوربین میگیرد: «اینم از بادام خودمونه، بدون افزودنی و از مزرعه تا سفره».
تصاویری ساده اما صادقانه که هر روز بیش از هر تبلیغ رسمی، اعتماد مردم را جلب میکنند و نشان میدهند اینستاگرام برای بعضیها نه ابزار تفریح، که راهی برای زندهماندن است.
در چند سال گذشته، اینستاگرام نقش پررنگی در رونق کسبوکارهای کوچک ایران پیدا کرده است. این فضا به افراد بیسرمایه اجازه داده تا بدون مغازه، مجوزهای پیچیده یا هزینه تبلیغات کلان، محصولات خود را مستقیماً به مردم معرفی کنند. بر اساس برآوردهای میدانی، بیش از ۸۰ هزار صفحه اینستاگرامی در ایران مستقیماً در حوزه فروش فعالاند و معیشت صدها هزار خانواده به آنها وابسته است. زنان خانهدار، جوانان بیکار و بازنشستگان، با استفاده از این فضا توانستهاند درآمدی پایدار برای خود بسازند.
اما اهمیت ماجرا فقط در فروش نیست. اینستاگرام باعث شکلگیری «اقتصاد مردمی دیجیتال» شده؛ اقتصادی که با خلاقیت و پشتکار ساخته میشود، نه با وامهای بانکی یا سرمایههای کلان. این کسبوکارها باعث افزایش اعتمادبهنفس، استقلال مالی و روحیه کارآفرینی میشوند. بسیاری از زنان روستایی یا ساکن شهرهای کوچک، بدون ترک خانه و خانواده، توانستهاند نقش فعالی در اقتصاد داشته باشند. به همین دلیل، اینستاگرام در ایران ـ برخلاف نگاه سطحی برخی مسئولان ـ فقط محل تفریح نیست؛ بخش زندهای از اقتصاد مردم است.
اما در کنار این فرصتها، چالشهای جدی وجود دارد. نبود قوانین حمایتی شفاف، دشواریهای بانکی، و مهمتر از همه، تهدید همیشگی فیلترینگ، مهمترین موانع رشد این کسبوکارهاست. بسیاری از فعالان خرد، پس از ماهها تلاش برای جذب مشتری و ساخت اعتماد، با یک تصمیم ناگهانی و مسدود شدن پلتفرم، تمام سرمایه اجتماعی خود را از دست دادهاند. بخشی از اقتصاد کشور روی بستری بنا شده که نه در اختیار کاربران ایرانی است و نه امنیت پایداری دارد.
راه برونرفت در قاعدهمند کردن است، نه فیلتر کردن. دولت میتواند با صدور مجوزهای سریع و ساده، ارائه تسهیلات کمبهره، و تضمین دسترسی پایدار به پلتفرمها، امنیت واقعی برای این سرمایههای کوچک اما فراوان ملی ایجاد کند.
در شرایطی که بیکاری و گرانی نفس خانوادهها را گرفته، اینستاگرام توانسته بارقهای از امید در زندگی بسیاری از مردم ایجاد کند. این فضا، اگر با سیاستگذاری درست همراه شود، میتواند جایگزینی واقعی برای برنامههای پرهزینه و کماثر اشتغالزایی باشد. موفقیت این کسبوکارها بر بستر فرهنگ اعتماد شکل گرفته؛ مشتری به صفحهای ناشناس اعتماد میکند و فروشنده برای حفظ این اعتماد، کیفیت را فدای سود سریع نمیکند.
هر صفحه فروش در اینستاگرام، در حقیقت یک مغازه کوچک است که بدون هزینه از بیتالمال، چرخ زندگی یک خانواده را میچرخاند. اقتصاد امروز دیگر فقط در خیابانهای شهر شکل نمیگیرد؛ در صفحههای گوشی مردم است. و سؤال این است: آیا ما حاضریم این فرصت را ببینیم، یا باز هم منتظر میمانیم تا خودش از دست برود؟
دیدگاهتان را بنویسید