فردین علیخواه

شمال ما؛

در دهه‌های پایانی قرن بیستم، برخی از پژوهشگران مطالعات شهری همچون پیتر هال از «زوال شهر» گفتند. برخی دیگر از فرآیندی ابراز نگران کردند که بعدها «ضد-شهری شدن» نام گرفت. منظور از زوال شهر چه بود؟

ابتدا به تدریج امکانات، تسهیلات و زیرساخت‌های شهری به خارج از شهر و حومه‌ها انتقال می‌یابد. به دنبال آن، جمعیت شهر نیز به سمت این اهداف نوظهور سرازیر می‌گردد. گویی سرزندگی شهری به بیرون از شهر انتقال می‌یابد و شهر صرفاً محلی برای سازمان‌ها، ادارات و عملکرد بروکراتیک می‌شود.

قدم زدن‌ها، معاشرت‌های اجتماعی در فضا‌های عمومی، رفتن به سینما، نشستن در کافه‌ها و چای و قهوه نوشیدن‌ها، هنر خیابانی، رویداد‌ها و نورافشانی شهری، همگی به نقاط و مناطق جدید انتقال پیدا می‌کند و گویی «جان شهر» از او گرفته می‌شود.

ساکنین شهر برای ر‌هایی موقت از چنگال ریتم یکنواخت زندگی باید از شهر خارج شوند و به حومه‌ها بروند. «شهرِ رو به زوال»، فقط جایی برای کار کردن، پول درآوردن، خوردن، خوابیدن و در نهایت مردن است.

نیاز‌های عمیق‌تر انسانی به حومه سپرده می‌شود. شهر با سرخوشی و خشنودی بیگانه می‌گردد و به تدریج ساختمان، دیوار و مسیر می‌شود مهم‌ترین ویژگی یک شهر. تقریباً از سال ۱۳۹۰ به این سو، جاده رشت – انزلی و به طور مشخص، نقطه بین‌ ایستگاه انزلی(در خروجی شهر رشت) تا کمربندی خمام به تدریج با‌نشاط‌تر و سرزنده‌تر شده است.

بی‌تردید، علاوه بر سایر عواملی که بر این امر اثرگذار بودند نظیر سخت‌گیری‌های فرهنگی در داخل شهر، ایجاد منطقه آزاد تجاری- صنعتی انزلی نقش مهمی در آن داشته است. در این مسیر ابتدا شاهد ایجاد چند تالار عروسی، و در کنار آن کافه‌ها و سفره‌خانه‌ها و تبدیل این مکان‌ها به هدفی برای تفریح جوانان ماشین- دار بودیم.

در واقع مسیر یادشده ابتدا مقصد جوانانی بود که هم می‌خواستند با دوستان خود از شهر خارج شده باشند و هم مکانی خودمانی‌تر و نظارت‌گریزتر برای تفریح داشته باشند. به دنبال آن بستنی و آبمیوه فروشی‌ها افزایش پیدا کرد.

با فعالیت جدی کاربری‌های تجاری و تفریحی منطقه آزاد انزلی، در چند سال گذشته شاهد رشد رستوران‌های مجلل و لاکچری، فروشگاه‌های سبک زندگی شامل وسایل خانه و لباس، نمایشگاه‌های بزرگ اتومبیل با شیشه‌سکوریت‌های عظیم‌الجثه، و در نهایت پروژه در حال ساخت «مرکز تجاری تفریحی سیتادیوم رشت» هستیم که در معرفی آن «بزرگ‌ترین مرکز تجاری-تفریحی شمال ایران» قید شده است.

گویا در سیتادیوم، قرار است «همه جا» و «همه چیز» در یکجا قرار گیرد. تأتر و سینما، رستوران و غذا، ورزش، تفریح و سرگرمی، قدم زدن، بازی و البته هدف اصلی؛ که خرید کردن است. شاید چند سطر آغازین این نوشته کوتاه، تلخ و تاریک به نظر برسد ولی به باور نویسنده، با شواهد موجود، به تدریج شاهد زوال شهر و در اینجا، شهر رشت خواهیم بود.

همه کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر به مسیری برای فرار از ترافیک سرسام‌آور آن تبدیل شده است. ساکنین شهر برای تفریح و به دست آوردن حسی خوب به ناچار از شهر خارج می‌شوند و به حومه‌ها پناه می‌برند.

جالب آنکه، حتی جشن‌های خاطره‌ساز خانوادگی هم در حال انتقال به منازل اجاره‌ای حومه هاست. حومه‌ها دارند رقیب جدی شهر می‌شوند و گویی مدیریت شهری هم با این وضعیت کنار آمده است. این وضع، اتفاقی است که در بیشتر شهرهای ایران در حال وقوع است.

شهر، جایی برای گذران عمر با هر کیفیتی شده است. برای دیدن مناظر زیبا باید سوار ماشین شد و از شهر گریخت و این همان آغاز زوال شهر است، وقتی که شهر جایی برای سکونت، و نه زندگی، باشد. در شهر روبه زوال، برای دیدن زیبایی شهر به ناچار باید سحرخیز بود چون در سایر ساعات شبانه روز شهر، دیگر شهر نیست.

در پایان، قصد دارم نکته‌ای را برجسته کنم. پروژه‌های بزرگ در این کشور معمولاً بدون مطالعه علمی پیامد‌های اجتماعی ساخته می‌شوند. تجربه نشان داده است که از ساخت پروژه‌های بزرگ تجاری تفریحی در حومه‌ها نباید ذوق‌زده شد.

برخی از این پروژه‌ها هر چند زندگی شهرنشینان را بانشاط‌تر کرده‌اند اما موجب از هم‌گسختگی زندگی حومه نشینان شده‌اند. پرسش نهایی آنکه، زوال حومه‌ها چه زمانی رخ خواهد داد؟ و اگر رخ داد به کجا باید پناه برد؟

منبع: مرور


کانال تلگرام شمال ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *