شمال ما: مجید دانش آراسته؛ نویسنده پیشکسوت گیلانی در دهه هشتاد عمرش آنقدر قبراق است که می توان به او رشک برد، از اینکه ذهنش مدام در حال جستجو است، جستجوی داستان، که سرنوشت دیرین اوست.
گفتگوی پیمان برنجی با مجید دانش آراسته:
نویسندگان جوان امروزی خیلی پر حرکت تر از نسل شما هستند، چرا؟
بی تردید اینطور است. اما این به خاطر وجود تکنولوژی امروز است که اینها را پخته خوار کرده.
دانسته های این نسل با توجه به وفور تکنولوژی عمق دارد؟
من نمی دانم عمق دارد یا نه.
خب این جوان می آید داستان می نویسد. می توانیم قضاوت کنیم که این داستان را زندگی کرده و نوشته ؟
خود داستان به ما می گوید، برای اینکه در داستان هایی که می نویسند، بیشتر تئوری زده هستند. من معتقدم یک نویسنده، شاعر یا… ، این تئوری ها را نمی بیند مثلا هدایت، بوف کور را که منتشر کرده بود، همه می خواستند بعد از آن چیزی در بیاورند، سر تر از بوف کور ! مثل شازده احتجاب یا ملکوت؛ هیچ کدام اینها نگرفت. می دانید چرا، برای اینکه اینها ” صنعتی” کار کردند.هدایت اما نه، برای اینکه موقعیتش را نوشت، علاوه اینکه کارهایش مدور است. یعنی وقتی می گوید در زندگی زخم هایست که مثل خوره…، در صورتی که در داستان نباید اظهار عقیده کرد، ولی هدایت جهان تک افتاده ی خودش را داشت روایت می کرد.او در جامعه ی آن زمان، انسان پیشرفته ای بوده، آن موقع اگر کسی به خارج از ایران می رفت و برمی گشت با خودش ” دستاورد” می آورد.الان چی ؟ آیا کسانی که بر می گردند، جلوتر از مردم امروز ایران هستند؟ من بعید می دانم .امروز پول است که به تواهمیت و امنیت می دهد.به موازات آن تکنولوژی تمام مناسبات را بر هم زده و ادبیات خودش را به وجود آورده است.
شما همیشه در قضاوت نسل جوان نویسنده کمتر مصداقی صحبت کرده اید، آیا این علتی دارد ؟ این طفره رفتن راه بر این سوال می گیرد که آیا این نسل می تواند روی شانه های نسل شما بایستد ؟
من همیشه سعی کردم که کار دیگران را طوری بخوانم که انگار ازنوشته های من بهتر است. اما اصلا واقعیت ندارد ! این نسل که فقط مختص به گیلان نیست.
.
نه منظورم گیلان و به عبارتی ایران است
خیلی ها هستند که می نویسند، منتهی فرقی که هست؛ بافت های داستان هایشان با داستان های من فرق می کند. اجرای آنها با اجرای من فرق دارد . من گاهی اوقات که داستان هایشان را می خوانم ، احساس می کنم که جهانشان ” گلخانه ای ” است؛ البته نه اینکه تقصیری داشته باشند.داستان های من شرایط زندگی من بوده. هرکسی که کاری انجام می دهد برای من قابل ارزش است. من اظهار نظری راجع به نسل جوان نمی کنم، اظهار نظرهای من درباره ی نسل خودم است.
نگران این نیستید که این مشعل را کسی بر ندارد؟
من نمی دانم . چندی پیش به من گفتند که این بچه های نویسنده جوان جلوی تو مرعوب اند و نمی توانند نظری بدهند.در صورتی که چنین چیزی نیست. من وقتی می شنوم که مثل همه ی جاها، در بین نسل شما وما، جلویت یک حرفی می زنند و پشت سرت چیزی دیگر، من در این میان دلیلی نمی بینم که بیایم خودم را گرفتار این قضاوت کردن کنم.این کار مال یک منتقد است . ممکن است این نسل من را نویسنده ای بشناسد با داستان هایی با بافت قدیمی؛ اینکه زمانش سر آمده ! ولی من برایشان جواب دارم، نه اینکه بیایم خودم را اثبات بکنم، نه ؛ من نیازی به اثبات ندارم.چون می دانم، کارم چیست . آدمی هستم که در تنهایی خود کار کرده و با هیچ کس عکس یادگاری نگرفته…، من احترام خلاق را دوست دارم نه احترام به سن و سال . دوست دارم کسی یقه ی مرا بگیرد ولی باید لوطی اش باشد که یقه ی مرا بگیرد.در جامعه ای که پر کار باشی معترض می شوند و اگر هم کم کار ، باز بر عکس…
من به صورت شفاهی هر کس که کارش رابرای مطالعه به من دهد، می خوانم و نظرم را می گویم.
منبع: گیلان تیتر
دیدگاهتان را بنویسید