شمال ما: دکتر «محمد تقی رهنمایی» از استادان برجسته علم گردشگری در ایران، زاده تالش است و پس از سالها زندگی در گیلان برای ادامه تحصیل به دانشگاه فیلیپس ماربوگ آلمان رفت و دکترای جغرافیا را اخذ کرد. وقتی به ایران بازگشت استاد جغرافیای دانشگاه تهران شد و در همین دانشگاه هم بازنشسته شد. او از پیشگامان توسعه گردشگری در ایران است و عضویت در انجمن علمی گردشگری ایران، انجمن متخصصان گردشگری دانشگاه ماربورگ آلمان و ریاست کمیته جهانگردی کمیسیون ملی یونسکو را در کارنامه خود دارد. گفتوگویی درباره وضعیت گردشگری در ایران و گیلان با این استاد، زوایای پنهانی از مشکلات را نمایان ساخت.
نه تنها گیلان که کل ایران سهمی از این درآمد عظیم ندارند. ابتدا وضعیت ایران را توضیح میدهم. وقتی تعداد مسافران خروجی ایران بیش از مسافران ورودی باشد؛ یعنی تراز گردشگری ایران منفی است. در گیلان هم وضع چنین است. استان شاید پذیرای میلیونها گردشگر داخلی باشد اما این ورود میلیونی سازمانیافته نیست و گیلانیها نتوانستند از این موقعیت به درستی استفاده و کسب درآمد کنند. در عین حال متاسفانه گیلان با داشتن پتانسیلهای بالای جذب مسافر خارجی نتوانسته توفیق چندانی در این زمینه کسب کند.
به دلیل مناسبات بینالمللی؛ البته آمار از بهبود نسبی اوضاع حکایت دارد. وضعیت نسبت به چند سال گذشته بهتر شده اما باید قبول کنیم که جذب گردشگر خارجی الزامات خود را دارد.
گیلان و کلا ایران تواناییهای زیادی برای جذب گردشگر خارجی دارند اما توانایی به تنهایی مهم نیست، بلکه تدابیر و قدرت جذب هم مهم است. بسیاری از کشورها تواناییهای محدودی در عرصه گردشگری دارند اما با تدبیری که به خرج میدهند از همین تواناییها، درآمدهای ارزی کسب میکنند. در ایران ظرفیتهای بالایی برای جذب گردشگر خارجی وجود دارد اما قدرت این را نداریم که گردشگران خارجی را مجاب به سفر به ایران بکنیم. جالب است بدانید ۷۹ درصد جاذبههای گردشگری دنیا در کشورهای صنعتی قرار دارد. آدمهای ساکن در این کشورها، فرهنگ و توقعات خاص خود را دارند.
گردشگری داخلی در ایران ۲ مشکل دارد؛ اول اینکه مقاصد گردشگران داخلی در ایران از قبل مشخص شده است و به صورت عادت در آمده است، یعنی میتوان تقریبا حدس زد هرایرانی که قصد سفر داشته باشد، به کجا خواهد رفت؛ یا به سواحل جنوب ایران میرود یا به سواحل دریای خزر یا به شهرهای مشهد، شیراز، اصفهان، یزد یا تبریز. کمتر شهر دیگری هست که مقصد سفرهای گردشگری خانوادههای ایرانی باشد. مشکل دیگر سامان نداشتن مسافرتهاست که البته ریشه در مسائل اقتصادی دارد. مردم سعی میکنند به ارزانترین قیمت ممکن سفرهایشان را انجام دهند.
در فاصله چند روز تعطیلی، در شهرهای مسافرپذیر انواع چادرهای مسافرتی دیده میشود که کنار خیابان و پیادهروها برپا شده است و مردم با گاز پیکنیکی غذا درست میکنند. تا همین چند سال پیش پیادهروها و بوستانهای شهرهای اصلی گیلان مملو از مسافران بود؛ ظاهرا مدتی است که سختگیریهایی در این حوزه انجام میشود اما این نوع مسافرتها هنوز متداول است. علاوه براین نقاط دیگر کشور که جاذبههای زیادی هم برای گردشگری دارند از توزیع یکسان مسافر بهره نمیبرند.
وقتی میلیونها مسافر میآیند اما تولید ثروت و اشتغال نمیشود یعنی ضعفی در مدیریت وجود دارد.
همین قضیه تبلیغ جاذبههای گردشگری رامسر در شهر رشت، از یکسو به نحوه مدیریت شهری مربوط است و از سوی دیگر به عدم توان رقابت اماکن گردشگری گیلان با رامسر. چون در گیلان بیش از همه گردشگران ارزان را جذب کردهایم و نتوانستهایم اماکن بینظیر گردشگری استان را به ایرانیها معرفی کنیم.
طبق آمار ارائه شده هر ایرانی سالانه بیش از ۴۰ دلار برای هزینههای گردشگری سازمان جهانی جهانگردی پرداخت میکند.
ما حدود ۱۲ میلیارد دلار تراز بازرگانی منفی داریم؛ یعنی ما از پول نفت، ارز به کسانی میدهیم که میخواهند به سفر خارج از کشور بروند. هیچ ایرانیای در سفرهای خارجی با رقمی کمتر از ۲ هزار دلار از مرز خارج نمیشود؛ بنابراین اگر ۶ میلیون خروجی را ضرب در ۲ هزار دلار بکنید، ۱۲ میلیارد دلار میشود! اما مجموع درآمدحاصل از مسافران خارجی که وارد ایران میشوند، چیزی در حدود۲/۵میلیارد دلار است.
در حقیقت در این صنعت حدود ۱۰ میلیارد دلار ضرر میدهیم. ما ظرفیت بسیار بالایی برای درآمدزایی از این صنعت داریم اما این درآمدزایی بیشتر به رویا میماند. این کار شدنی است اما تلاشی ملی میخواهد.
حتی اگر این شرایط ایده آل هم فراهم شود، باز در عرض چند سال نمیتوان موفق شد. باید با یک برنامهریزی و البته ارادهای قوی در دولت، اول این تراز منفی را به صفر برسانیم و بعد از آن آرام آرام به رشد برسیم و در این صنعت درآمدزا شویم. کار، شدنی است اما من هیچگاه رویایی فکر نکردم. هرچند که آدم به امید زنده است و دوست دارم این امر محقق شود.
دیدگاهتان را بنویسید