شمال ما،
یک مجموعۀ خوب، یک شاعر فهیم، کاندیدای جایزۀ کتاب سال شدن، منتقد بودن شاعر و … همۀ این ها در کنار هم توقع به جایی را در خوانندۀ جدیِ شعر ایجاد می کند که حتی المقدور در یک مجموعه شعر خاص با همین ویژگی ها، کمتر اشکال دیده شود، چه در مضمون، چه در گرافیک شعر، و چه در چه های دیگر.
« تیترهای درشت سیاه ترند « را قبل از نامزد شدن برای جایزۀ کتاب سال خوانده بودم و از بسیاری از شعرهای آن هم لذت برده بودم، اما پس از نامزد شدن دوباره به سراغ آن رفتم، این بار جدی تر.
این گونه آموخته ایم که یکی از شکل های سرودن شعر، دوری از استدلال های نثری است، استدلال هایی که از نویسه ها شروع می شود و به نشانه های دال و مدلولی ختم می گردد و نیاز به توضیح نیست که نویسه ها هم به دو گروه اصلی و فرعی تقسیم شده اند. در نویسۀ اصلی، حروف زبان فارسی و در نویسۀ فرعی، علایمی مثل ؟، ! ، ُ ، ِ ، … و اعداد و سال قرار می گیرند و هر کدام از آنها وظایف تحریریِ خود را در گزاره ها انجام می دهند. اما در شعر « باید «ی در انجام وظایف آنها نیست و به باور برخی از شاعران، نبودن آنها در شعر امروز، قدرت معنازایی و تاویل را در سروده ها افزایش می دهند. به هر حال هر چه که باشد، شاعر اگر بتواند از استدلال های نثری در کار خود دوری بکند، طبیعی است که شعر خود را در در حوزۀ زبانِِ شعر و نه زبانِ نثر سامان می دهد و مرز کار خود را در بین آن دو تعیین می کند و در کار سرایش نیز موفق تر عمل خواهد کرد.
این مجموعه شعر نیز مثل هر کتاب دیگری با عنوان روی جلد خود را معرفی می کند، « تیترهای درشت سیاه ترند «، یک گزارۀ خبری که با چنان قاطعیتی در بالای صفحۀ روی جلد می نشیند که مو لادرزش نمی رود، به گونه ای که طرح روی جلد را زیر سایۀ خود قرار می دهد، امری بدیهی که تبدیل به یک امر قطعی می شود. بدون این که اتفاق خاصی در این گزارۀ شعری دیده شود.» تیترهای درشت سیاه ترند «، در بطن خود استدلالی از نوع ریاضی دارد که نمی توان در شعر، صندلی ای برای آن خالی گذاشت، جای خواننده، جای مؤول، جای منتقد و جای خواننده را تنگ می کند و شاعر همۀ این ها را نادیده می گیرد. کاش استدلال آن نه از جنس نثر که از جنس شعر بود مثل شعر زیبای شمارۀ ۳۶ :
در خت / هنگام سوختن آواز می خواند/ پرندۀ کوچکی در قلبش جا مانده بود(ص۵۷)
در پشت جلد کتاب نیز که شاعر صاحب مجموعه، معمولاشعر کوتاه، بند یا قطعه ای از شعر خود را که به نظر او زیبا باشد، می گذارد، مثل بخشی از شعر شمارۀ ۱۳:
حیرت آور است، اوج
که پرنده ای را درخودش نگه می دارد
… (ص۵۷)
در این شعر می توان چند مسئله را بررسی کرد . این که چرا اوج در اول این خط از شعر نوشه نشده است و اگر هم نوشته می شد هیچ تفاوت کمی و کیفی ایجاد نمی کرد و به شعر آسیب هم نمی رسید. ممکن است شاعر به دو دلیل این کار را کرده باشد:
۱- زبان معیار را رعایت کرده باشد، که فقط با گذاشتن ( ، ) و نادیده گرفتن فاعل و فعل و مسند و مسند الیه رعایت نمی شود و چه خوب هم که رعایت نشد.
۲- تاکید بر واژۀ اوج باشد و به همین دلیل از نویسۀ فرعی کاما (،) بهره برده است. به عبارتی از قاعدۀ علائم ویرایشی در نثر استفاده کرده که با تولید سکوت به تاکید در اوج برسد. اما شاعر می توانست با یک گرافیک زیباتر، هم از علائم ویراشیِ نثر معیار بگریزد و هم روی کلمۀ اوج، تاکید بیشتری داشته باشد: حیرت آور است
اوج
که پرنده ای را در خودش نگه می دارد
و یا مثلا به شعر شمارۀ ۱ توجه کنید:
کلمه
صدای خودش را دارد
زنجیر ، صدای خودش را
کلمات گاهی به هم زنجیر می شوند
زندانی غمگینی
تنهایی اش را
با دیوار قسمت می کند (ص۷)
شاعر در نوشتن این سرودۀ خود معیار خاصی ندارد و به همین دلیل بین نامعیاریِ نگارش و زبان معیار سرگردان است و نتیجۀ آن شعری می شود که در فضای شلخته نویسیِ خالق خود زیبایی اش را که می توانست با اندکی دقت زیباتر کند، آن را می بازد و مرتکب آزار خواننده ای مثل من می شود، چرا؟
در همین شعر دو واژۀ کلمه و زنجیر آورده شده که برای رساندن یک مفهوم، اما به دو روش نوشته می شود. شاعر کلمه را در همان سطر اول شعر نوشته و یک خط کامل را به آن اختصاص می دهد و خط بعدیِ شعر را در زیر آن می نویسد، ولی برای زنجیر، امتیاز اختصاص خط ویژه به آن را قایل نمی شود، چرا؟ مگر منظور این نیست که هر کدام از واژگان صدای خودشان را دارند، و اگر هردو واژه را هم مثل اولی یا دومی که اولی پسندیده تر است می نوشت، هیچ اتفاق معناداری روی نمی داد، هم علامت کاما را نمی گذاشت و هم گرافیک آن زیباتر می شد این گونه:
کلمه
صدای خودش را دارد
زنجیر
صدای خودش را
کلمات
گاهی به هم زنجیر می شوند
زندانی غمگینی
تنهایی اش را
با دیوار قسمت می کند
دگرگونه نویسی ها زمانی می تواند قابل تأمل باشد که منجر به یک اتفاق زبانیِ گردد که چنین نشد ، اما می تواند به شلختگی منتهی گردد که شد و شاعر خوب میهن ما می تواند با توانایی های خود از این نابسامانی و استبداد زبانی نویسه ها رهایی یابد.
منبع: روزنامه خزر
درود
کلمه
صدای خودش را دارد
زنجیر
صدای خودش را
کلمات
گاهی به هم زنجیر می شوند
زندانی غمگینی
تنهایی اش را
با دیوار قسمت می کند