ماه سیمین در گردش روزگار چگونه پا به پای نوروز پیش آمده است



علی بالائی لنگرودی

شمال ما؛

 

آئین هفت سین را باید دگردیس‌ترین آئین‌های ایرانی به روزگار ما دانست. با اینکه نوروز و همۀ آنچه که با خود به همراه دارد در هزاران یادنامه و دفتر و دیوان، بررسی و بازبینی شده است و نیز گزارش‌های فراوان دربارۀ چندوچون آئین‌های نوروزی از دیرپا‌ترین روزگاران و دوردست‌ترین آبادی‌ها فراهم آمده است ولی پررنگ‌ترین آئین نوروزی ایران یا‌‌ همان سفرۀ هفت سین، ناشناخته‌تر از هرآنچه که به این هنگامه در میان می‌آید، هیچ‌گاه به شایستگی به چشم نیامد و به درستی شناسائی نشد. در این گفتار برآنیم تا از پس هزاره‌های بسیار، پرده از روی سفرۀ هفت سین و اینکه چرا چنین نامیده شده است برداریم.

گویا نخستین کسی که نامی از این سفره برده، قاآنی، شاعر عصر قاجار و نخستین کسی که بر نام و نشان سفره هفت سین درنگ کرده، شادروان هدایت بوده و در سراسر پیشینه ایران، هیچ نامی از هفت سین در میان نیامده است. بنابراین بیش از یکی دو سده‌ای نیست که این نام بر سر زبان ایرانیان (و باز نه همه ایشان) افتاده است. این سفره که پیش از آغاز سال یا پس از چهارشنبۀ پایان سال انداخته می‌شود و تا سیزدهم نوروز برپاست، با هفت چیز که نامشان با سین آغاز می‌شود، آراسته می‌گردد. سیب، سرکه، سکه، سنجاق، سبزه، سنجد و سماق و یا گاهی سمنو، سبزی، سقز و سپند هم جایگزین می‌شود. چنین می‌نماید که این آئین در هیچ کجای این مرز و بوم، پیشینه‌ای ندارد و نامی از آن برده نشده است. در هیچ یک از یادداشت‌هائی که دانشمندان و نویسندگان ایران از جشن نوروز شاهان و دهقانان گزارش کرده‌اند تا روزگار قاجار، نمی‌توان نشانی از هفت سین در سفره‌های نوروزی یافت. خوشبختانه در بسیاری از گزارش‌های دور و نزدیک، به همه ریزه کاری‌های سفره نوروزی یا خوان نوروزی پرداخته شده ولی هیچ‌گاه نامی از هفت سین نبوده است.

پاره‌ای از چیزهائی که نامشان با سین می‌آغازد و بر این سفره می‌نهند نیز هیچ بار نماد‌شناسی ندارند؛ همچون سرکه، سنجاق یا سماق که به راستی نماینده چیزی فرا‌تر از خود نیستند. یا در شماری از سفره‌های هفت سین به ویژه در شمال ایران،سماور را می‌توان یافت که هیچ نماد و نشانه‌ای را پشتیبانی نمی‌کند و واژه‌ای روسی است و دیرزمانی نیست که ایرانیان با آن آشنا شده‌اند. در سال‌های نزدیک، بسیاری کوشیده‌اند تا برای هریک از این سین‌ها فلسفه‌ای ببافند و هریک را نشان چیزی بسازند. از این همه،شادروان بهرام فره‌وشی، به نادرستیِ این فلسفه‌بافی‌ها پی برده و ریشۀ هفت سین را برآمده از یک دگرگونی زبانی یافته است. به پندار وی، این سفره در آغاز، «هفت سینی» بوده است و هفت خوراکی خوان نوروزی را بر هفت سینی می‌گذاشتند و کم کم و به نادرستی، این هفت سینی به هفت سین روی گرداند.

این انگاره، گرچه گواهی بر نادرستی و بی‌ریشگی هفت سین (سرکه،سنجاق٬ سماق…) است ولی پیشینۀ «هفت سینی» نیز چنان که باید و شاید، استوار نیست و جای درنگ دارد. در این گفتار می‌کوشیم تا نشانی‌های روشن،نمایان کنیم و ریشه هفت سین را در جائی دیگر بیابیم و روند دگرگونی آن را گام به گام تا روزگار خود بپیمائیم.

بین النهرین – شش هزار سال پیش؛ آشوریان، مردمی سامی‌نژاد بودند و عبرانیان و اعراب امروزی، بازماندگان ایشان‌اند. آشوریان، سه خدای آسمانی داشتند که از بزرگ به کوچک، سین:خدای ماه، شمش: خدای خورشید و ایشتار:خدای ستاره بود. نام و نمود این خدایان کهن در گذر زمان به فرهنگ اروپائیان، عرب‌ها، عبرانیان و ایرانیان راه یافت. از آنجا که این سه خدا آسمانی بودند پس بر گاهشماری یا تقویم این مردمان چیره شدند.گاهشماری‌های نخستین آسیای غربی،چنانکه هنوز هم می‌بینیم، قمری بودند و در پیوند با خدای ماه. چون خورشید همیشه یکسان به چشم می‌آمد ولی این ماه بود که در گردش شبانه روز، دیگرگون می‌شد. پس ماه، دستگاه اندازه‌گیری و نماد سنجش شد. امروزه نیز مردم پهنۀ گسترده‌ای از آسیا و اروپا زمان یا سال را با ماه یا month یا moon یا mese یا… می‌سنجند و هر سال را دوازده «ماه» می‌دانند. بنا بر آئین‌های اروپائی، آغاز زندگی همچون آغاز سال، پیوندهای تنگاتنگ با ماه دارد.همین بس که نخستین آئین پس از عروسی، Honey Moon یا ماه عسل خوانده می‌شود (در ایران نیز امروزه به هنگام جشن عروسی، سفرۀ هفت سین می‌گذارند.)

گرچه ایرانیان باستان، این خدای آسمانی را «ماه» می‌نامیدند ولی گویا واژه سین را نیز از آشوریان گرفتند و آن را «سیم» یا‌‌ همان نقره خواندند. چنان که می‌دانیم، ماه و مهتاب، سفید و سیمگون است و نقره از سوی فلاسفۀ جهان باستان،فلز ماه بوده است و این یادداشت را به روشنی در دیالوگ‌های افلاطون (تیمئوس) هم بازمی‌یابیم.

ساسانیان، دلبستگی بسیاری با خدای ماه داشتند. به ویژه ماه نو (هلال) که بر روی تاج و بیرق شاهنشاهان ساسانی به چشم می‌آمد. در این دوره، شماری از مردم ایران، زرتشتی بودند و از گاهشماری بهره می‌جستند که امروزه ما آن را به نام گاهشمار اوستائی می‌شناسیم. گاهشماری که پاره‌ای از آن وامدار گاهشمار بین‌النهرین بود. اسطوره‌های فلزی در پایان و آغاز این تقویم٬ خودنمائی می‌کنند. پایان سال اوستائی در پیوند بود با «کیومرث»، زندگی و مرگش. کیومرث را نخستین یا پیش نمونۀ مردمان گفته‌اند و اهورامزدا، مردم را بر پایۀ این پیش نمونه آفرید. از تن کیومرث که پس از مرگش بر زمین افتاد، هفت گونه فلز پیدا شد. آغاز سال اوستائی نیز وابسته به آسمان است. آسمان دارای هفت لایه است و هر لایه، دری فلزی دارد. در گزارش‌های پهلوی، دربارۀ پیدایش آسمان در آغاز سال آمده است که «زیستگاه مهر و ماه و سبزی» است. این هرسه نشانه‌هائی نوروزی به همراه دارند:

«مهر» که شاید بتوانیم آن را در اینجا‌‌ همان خورشید بدانیم، نشان کیومرث نیز هست چون بنا به گزارش‌های زرتشتی، کیومرث همچون خورشید، زرین بود. تخمۀ کیومرث هم در خورشید پالوده شد. کیومرث پیش‌نمونۀ مردمان بود.

«ماه» در فرهنگ زرتشتی وابسته به «گاو یکتا آفریده» است. او پیش نمونۀ جانوران سودمند بود. پس از مرگش نزدیک به هفتاد گونه گیاه از تن او که بر زمین افتاد بود، پیدا شد. تخمۀ او نیز به ماه سپرده شد تا پالایش یابد. گاو یکتا آفریده همچون سیم، سپید و همچون ماه، تابان بود.

«سبزی» نیز نشان نو شدن، تازگی، پیدایش، زایش و جوانه زدن است و هنوز در آغاز سال، خودنمائی می‌کند.

در نوشته‌های ایرانی تا کنون دربارۀ مرگ کیومرث و جشن فروردگان که در آغاز سال، ایرانیان به گورستان‌ها و دیدار مردگان می‌روند و چراغ می‌افروزند یا برای بازدیدهای سال نو نخست به خانه‌هائی که کسی را در آن سال از دست داده‌اند می‌روند، بسیار نوشته‌اند. همچنین دربارۀ سبزی و پیوندش با آغاز سال نو. ولی چیزی که تا کنون به آن پرداخته نشده است، پیوند ماه و خدای ماه یا‌‌ همان سین آشوری با آغاز سال نو و سفرۀ نوروزی است. اینجا باید یادآوری کنیم که سفرۀ نوروزی در ایران همیشه وابسته به دو چیز بوده است: یکی فلز (یا سیم) که با دیگر فلزات از تن کیومرث پیدا شد و دیگری گیاه که از تن گاو یکتا آفریده پدید آمد. این گاو نیز همچون ماه، سفید و سیمگون بود.

برای پرداختن به این پژوهش که ماه سیمین در گردش روزگار چگونه پا به پای نوروز تا زمان ما پیش آمده است و ایرانیان چگونه آن را نمایانده‌اند، چند یادداشت را بازخوانی می‌کنیم:

المحاسن و الاضداد؛ جاحظ بصری؛ ۳۰۳ هجری:

در روزهای نوروز، همه روزه در کوزه‌های سیمین برای شاه، آب می‌دزدیدند.

المحاسن و الاضداد؛ جاحظ بصری؛ ۳۰۳ هجری:

مردی خوش نام و خوش شگون، بامداد روز نوروز به حضور شاه، بار می‌یافت و میزی سیمین روبروی او می‌نهاد… و هفت دانه از حبوبات و هفت جام سفید و هفت درهم سفید ضرب‌‌ همان سال

آثارالباقیه؛ ابوریحان بیرونی؛ ۴۱۰هجری:

قزوینی از زبان عبدالصمد بن علی:جامی سیمین محتوی شیرینی به پیامبر هدیه شد.پیامبر پرسید این چیست؟ پاسخ دادند این‌ها شیرینی نوروز است. وی گفت نوروز چیست؟ پاسخ دادند این عید بزرگ ایرانیان است. گفت این روزی است که خدا عساکره را دوباره زنده کرد.پرسیدند عساکره چیست؟ فرمود عساکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت که بمیرند و مردند سپس آنان را زنده کرد و ابر‌ها را امر فرمود که ببارند.

 نخبه الدهر؛شمس الدین محمد دمشقی؛ ۷۲۷ هجری:

… و دیدار پادشاه نیکبخت را خواهانم و با تندرستی و گوارائی وارد شده‌ام و سال نو را به همراه آورده‌ام. آنگاه می‌نشیند و در پی وی، مردی دیگر با طبقی از نقره وارد می‌شود که بر آن هفت سنبله از گندم و جو و باقلا و عدس و ماش و کنجد و برنج و نیز پاره‌ای شکر و دینار و درهم درست قرار دارد.

 ایران، سرزمین و مردم آن؛ جاکوب پولاک؛ ۱۲۹۰هجری:

شاه محتوی آن‌ها را روی یک سینی بزرگ نقره می‌ریزد، آن‌ها را با هم مخلوط می‌کند و به هریک از حاضران، چندتائی از آن‌ها می‌دهد زیرا گرفتن سکۀ نو به هنگام تحویل سال، میمنت دارد.

 سفرنامه؛ کارلا سرنا؛ ۱۲۹۴هجری:

سپس اعلیحضرت گشاده دستی به خرج داده بدون استثنا به هریک از حاضران، سکه‌ای نقره با بهائی نازل که ویژۀ نوروز ضرب شده بود عیدی داد. همه با میل سعی می‌کردند از این سکه‌ها به دست آورند چون معتقد بودند که خوش بختی و برکت می‌آورد.

از این شش گزارش،دست کم دو چیز به دست می‌آید. نخست اینکه خوان نوروزی یا میز نوروزی از دیرباز، ساخته شده از سیم یا‌‌ همان نقره بوده است و یا بر آن هفت جام سیمین می‌نهادند و گیاه سبز می‌کردند. دو دیگر اینکه دادن پول نقره یا سیم به دست کسان در پای سفرۀ نوروز یا بر سفره نهادن آن سیم، خوشایند بوده است. هدایت که نخستین بار او گزارشی دربارۀ هفت سین نوشت در نیرنگستان می‌گوید: در هنگام تحویل، همۀ اهل خانه باید سر سفرۀ هفت سین باشند و سکه‌ای در دستشان می‌گیرند چون شگون دارد. امروزه این عیدی با اسکناس کاغذی پرداخته می‌شود.

همچنین امروز سکه را در جایگاه یکی از هفت سین بر روی سفرۀ هفت سین می‌بینیم. چنانکه می‌دانیم، سکه، واژه‌ای عربی است و باز این خود گواهی خواهد بود بر اینکه بر سفره نهادن چیز‌ها از این رو که با آوای سین آغاز می‌شوند، از فرهنگ کهن ایرانی نیامده و باید آن را به گونه‌ای دیگر بازبینی نمود. چیزی که باید به آن آگاه بود و ریشه دار است، خود سیم است و نه نام سکه که با سین آغاز می‌شود، چون این سیم است که با ماه و گاو، وابسته است و آن‌ها هم با نوروز.

باید همچنین یادآوری نمود که در زبان‌های اروپائی، واژۀ سکه یا پول هنوز به روشنی با ماه به عنوان میزان اندازه‌گیری در پیوند است. در گویش‌های برآمده از ریشۀ انگلوساکسون، آن را money و در شاخه‌های لاتین، آن را moneta می‌خوانند.

بارش ابر‌ها در بازگوئی ابوریحان بیرونی از قزوینی، نگاهی دارد به جشن آب پاشان و آبریزگان که هنوز در قزوین (در پنجاهمین روز سال نو) برگزار می‌شود و باید آن را نیمۀ گمشدۀ جشن سده دانست. پاشیدن آب، نماد زنده کردن دوبارۀ گاو و کیومرث از پس تازش اهریمن است. از سوی دیگر، فرمان آب‌ها در دست ماه است. کشش و رانش آب‌ها (جذر و مد) در ماه انجام می‌گیرد و آب زندگانی در ماه پالایش می‌یابد. توان باروری در زنان پیرو برنامه‌ای «ماهانه» است. مزرع سبز فلک و داس مه نو، یادآور کاشتن و درویدن است و سرانجام، زنانِ نزدیک به زایمان را «پا به ماه» می‌گویند. همین کارکردهای ماه در باروری و پیدایش، آن را شایسته‌ترین گزینه برای نشستن در سرچشمۀ آئین‌های نوروزی ساخته و همین نیرو‌ها، ماه را به پیکر خدائی گاو‌یار درآورده است.

به داستان سفره بازگردیم. بد نیست یادآوری شود که نه تنها در آغاز سال نو یا فروردین که در آغاز هر ماه، در بسیاری از شهرستان‌ها و دهستان‌های ایران، سفره‌ای ویژه می‌گستردند و یا خوانی را به کودک یا سبک پائی می‌دادند تا پیش از برآمدن آفتاب، آن خوان را به درون خانه بیاورد. این آئین نام‌های گوناگون ولی همانند دارد و یادآور گرامیداشت ایزد ماه است. در طالقان، این آئین را «مه درمه» یا ماه-درآمد می‌نامند و آن کسی که در این هنگام به خانه در می‌آید (مه درمه دمج)، یک سینی با خود دارد که در آن، قرآن، برگ نارنج، برنج، تخم مرغ و… نهاده است و گوئی که بامداد آفرینش را به خانه‌خدایان، یادآور می‌شود. بنا بر پژوهش‌های می‌دانی، روستائیان کهنسال لنگرود، لاهیجان و تنکابن چیزی به نام سفرۀ هفت سین را از روزگار کودکی خود به یاد نمی‌آورند. در گیلان و دیلمستان به هنگام آئین نو شدن ماه، به ویژه نگران‌اند تا به کودکان و دام‌ها گزندی نرسد. این نگهبانی از خردسالان و چارپایان، همانا پیشگیری از تازش اهریمن بر کیومرث نورسته و گاو یکتاآفریده است. گزارش نگهبانی از کودکان و دام‌ها را شادروان محمود پاینده در شایست و ناشایست‌های آغاز ماه در استان گیلان آورده‌است.

نهادنی‌های خوان یا سفرۀ نوروز و نوماه ایرانی نیز اینگونه بوده است: برگ نارنج، برنج، تخم مرغ، سبزه یا سبزی، کتاب آسمانی، آئینه و چراغ. مگر اینکه در هنگام نوروز، جام سیمین بر آن بود و در آن هفت گونه سبزه می‌رویاندند و یا هفت پول سیم بر آن می‌نهادند. چنان که دیدیم، این سفره‌ای که امروزه هفت سین خوانده می‌شود، هفت سیم بوده است و یادآور یک یا هفت پاره نقره و این سیم، نشان از ماه دارد. چگونگی این دگرگونی را بازگو کردیم و نیز دیدیم که سفره نوروزی در سده‌های گذشته چگونه بوده است.

ولی یک پرسش هنوز پابرجاست!

در پی همانندی آوای دو واژۀ سیم و سین، چگونه چنین جابه جائی آشکاری روی داد و چگونه چنین آسان، سیم (فلز نقره) به سین (حرف الفبا) دیگرگون شد؟ تا جائی که می‌دانیم، سین هیچ ویژگی‌ای در الفبای پهلوی،عربی، و فارسی و هیچ پیوندی با رازهای نوروزی٬ نوماهی و نوسالی ندارد. سین الفبا یا هفت چیزی که نامشان با سین آغاز شود، هیچ جایگاه ریشه داری در فرهنگ کهنۀ ایرانی نداشته و ندارند و پیشینۀ چیدمان سفرۀ هفت سین امروزی، به دویست سال هم نمی‌رسد. از این دگردیسی‌ها در شماری دیگر از آئین‌های ایرانی هم می‌یابیم. برای نمونه آش ابودردا که در خراسان برای درمان «درد‌ها» پخته می‌شود نام خود را از یکی از یاران پیامبر اسلام (ابودرداء خزرجی انصاری، درگذشته به سال ۳۲ هجری) گرفته است که شهرتی در درمان درد و یا هنر آشپزی نداشت. یا در طوالش مرسوم بود که به هنگام بریدن «ناف» کودک به نیاکان پیامبر تا سومین ایشان یعنی عبدمناف سلام می‌دادند و باز خبری از پیوند عبدمناف قرشی و بریدن ناف در جائی نیامده و باید دانست که ساده‌انگاری‌های زبانی همیشه در فرهنگ مردم روا و پذیرفته بوده است.

در پایان، بایسته است تا نیم نگاهی هم به شمارۀ هفت بیاندازیم. گرچه این شماره در هزار و یکجا از گوشه گوشۀ فرهنگ جهان، بازتاب دارد ولی در اینجا باید آن را در پیوند با خدای ماه یا سین جستجو نمود. شادروان مهرداد بهار چنین آورده است که «هفت خدای بد»،دشمن خدای سین بودند، «هفت خدای خوب» به یاری سین برخاستند و راه رویاروئی با هفت خدای بد،روشن کردن آتش بود. و شاید از همین روی است که در چهارشنبۀ پایان سال نیز هفت کپۀ آتش روشن می‌کنند.

امروزه سفره دیگری نیز در میان ایرانیان گسترده می‌شود که وابسته به دلاوری‌ها و جانبازی‌های آبرسان دشت نینوا، «قمر بنی هاشم» ابوالفضل العباس بن علی است که در بین النهرین (میان دجله و فرات)، گرفتار سپاه خونریزی شد که از شام (در غرب) فرمان می‌گرفت و سرانجام او را هنگامی که از رود برای کودکان آب می‌آورد،بر زمین افکنده و کشتند.

ایرانیان می‌پنداشتند که در هنگام آغاز سال، هر آن کار یا چیزی که دست و دل مردم به آن باشد تا پایان سال نیز چنان خواهد بود. نشستن دور سفر و گرفتن پول عیدی که پیش‌تر از نقره (سیم) بود از همین رو، شگون دارد و یا نهادن آئینه،چون همه چیز را بر سفره دوبرابر می‌کند، نماد افزونی است. چنین است که گفته‌اند: سالی که نکوست از بهارش پیداست.

کتاب‌شناسی:

Dexter، Miriam Robbins. Proto-Indo-European Sun Maidens and Gods of the Moon. Mankind Quarterly ۲۵: ۱ & ۲ (Fall/Winter، ۱۹۸۴)

Guirand، Felix. «Assyro-Babylonian Mythology». New Larousse Encyclopedia of Mythology (trans. Aldington and Ames، London: Hamlyn، ۱۹۶۸)

Mallory، J. P. ; Adams، D. Q. (۲۰۰۶). The Oxford Introduction to Proto-Indo-European and the Proto-Indo-European World. Oxford Linguistics. Oxford University Press

Smith، William George (۱۸۴۹). Dictionary of Greek and Roman Biography and Mythology: Oarses-Zygia ۳. J. Walton

Taylor، Alfred E. (۱۹۲۸). A commentary on Plato «s Timaeus. Oxford: Clarendon

Wolkstein and Kramer. Inanna: Queen of Heaven and Earth. New York: Harper & Row، ۱۹۸۳

آثارالباقیه؛ ابوریحان بیرونی؛ ترجمۀ اکبر دانا سرشت؛ تهران؛ انتشارات امیرکبیر؛ ۱۳۷۷

اسطوره‌های بین النهرینی؛ هنریتا مک کال؛ ترجمۀ عباس مخبر؛ تهران؛ نشر مرکز؛ ۱۳۷۵

آئین‌ها و باورداشت‌های گیل و دیلم؛ محمود پاینده لنگرودی؛ تهران؛ پژوهشگاه؛ ۱۳۷۷

بن دهش؛ فرنبغ دادگی؛ ترجمۀ مهرداد بهار؛ تهران؛ انتشارات توس؛ ۱۳۸۰

بین النهرین باستان؛ ژرژ رو؛ ترجمۀ عبدالرضا مهدوی؛ تهران؛ نشر آبی؛ ۱۳۶۹

پژوهشی در اساطیر ایران؛ مهرداد بهار؛ تهران؛ انتشارات آگاه؛ ۱۳۷۸

تاریخ مطالعات دین‌های ایرانی؛ هاشم رضی؛ تهران؛ انتشارات بهجت؛ ۱۳۷۱

تالشی‌ها کیستند؛ عبدلی، علی؛ تهران؛ انتشارات ققنوس؛ ۱۳۶۹

عقاید و رسوم مردم خراسان؛ ابراهیم شکورزاده؛ تهران؛ بنیاد فرهنگ ایران؛ ۱۳۴۶

گاه شماری و جشن‌های ایران باستان؛ هاشم رضی؛ تهران؛ انتشارات بهجت؛ ۱۳۷۱

گاهشماری در بالاطالقان؛ علی بالائی لنگرودی؛ تهران؛ انتشارات همگامان؛ ۱۳۸۸

گنج نامۀ ولایت بیه پیش؛ دفتر دوم؛ علی بالائی لنگرودی؛ تهران؛ انتشارات سبحان نور؛ ۱۳۸۹

نیرنگستان؛ صادق هدایت؛ تهران؛ انتشارات جاویدان؛ ۱۳۵۴

.

 

* محقق و پژوهشگر گیلانی

منبع: گیلان امروز


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *